گاهى احساس مى كنم مثل سگى دست آموز شدم كه منتظرم بهم بگن چكار كنم چكار نكنم مثلا ديروز وقتى ميدونستم دارم بيخودى غر ميزنم و از دنده چپ پاشدم به خودم گفتم الكى شلوغ نكن و بخواب! همون كارى كه مواقع حساس ميكنم و اميد دارم وقتى پاميشم همه چى عوض شه. وقتى بيدار شدم هنوز همون سگ بودم كه دست آموزه ولى آماده س براى پاچه گرفتن! هرجورى بود خودمو آروم كردم و اين تلاش براى آروم كردن، آماده كردن و انجام كارا همونجورى كه اون ميخواد رو نبينم. وقتى منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجازی سازی تخفیف آموزشگاه candycrushh کسب درآمد سایت خبری قلم آنلاین هواداران فرزاد فرزین داستانـَک | بزرگترین مرجع داستان های کوتاه و بلند آهن آلات جناح گستر